روزشمار زندگی پسر کوچولوی ما

شش ماهگی آرشی و حمام رفتن

مامانی عاشق حمام رفتی ، وقتی میبریمت حمام دو ساعت هم حمام باشیم صدات در نمیاد ولی وقتی میخوایم سرت رو بشوریم خیلی جیغ و داد میکنی ، وقتی میخوایم ببریمت حمام اول بابایی میره و حمام رو داغ میکنه بعد مامانی می بردت داخل حمام و یا برعکس ، بعد مامانی و بابایی به کمک هم آرشی رو میشوریم و بعد میارمت برون و لباس تنت میکنم ، تا از حمام هم میایم بیرون زودی باید شیر بخوری و اینقدر هم که خسته شدی میخوابی اینم چند تا عکس از حمام کردن آرشی ...
27 ارديبهشت 1391

شش ماهگی آرشی و حمام رفتن

مامانی عاشق حمام رفتی ، وقتی میبریمت حمام دو ساعت هم حمام باشیم صدات در نمیاد ولی وقتی میخوایم سرت رو بشوریم خیلی جیغ و داد میکنی ، وقتی میخوایم ببریمت حمام اول بابایی میره و حمام رو داغ میکنه بعد مامانی می بردت داخل حمام و یا برعکس ، بعد مامانی و بابایی به کمک هم آرشی رو میشوریم و بعد میارمت برون و لباس تنت میکنم ، تا از حمام هم میایم بیرون زودی باید شیر بخوری و اینقدر هم که خسته شدی میخوابی اینم چند تا عکس از حمام کردن آرشی ...
27 ارديبهشت 1391

شش ماهگی آرشی

عزیزم شما تو شش ماهگی دیگه راحت قل میخوری و سر و صداهایی میکنی ، خونه رو میزاری رو سرت ،قبل از اینگه بابا امیر بره سرکار هم از خواب مبدار میشی، هر کاری هم که میکنم یکم بیشتر بخوابی فایده ای نداره ظاهرا شما همه چیزت به بابایی رفته اینم روی همش ، تو این ما برای دایی سعید رفتیم خاستگاری زن دایی بهناز ، مامانی شما پسر خوبی بودی و یکم بیدار بودی بعدش خوابیدی و مامانی هم راحت بود، خاله لیلا هم با اون شکم قلمبش اومده بود ، انشاالله چند وقت دیگه دخملی خاله هم دنیا میاد اینم عکس لباسی که خاله منیر برام گرفته اینجا هم خیلی لثه هام میخواره آخه میخوام دندون در بیارم ببینید اگه دخمل میشدم هم دل همه رو میبردم ...
27 ارديبهشت 1391

شش ماهگی آرشی

عزیزم شما تو شش ماهگی دیگه راحت قل میخوری و سر و صداهایی میکنی ، خونه رو میزاری رو سرت ،قبل از اینگه بابا امیر بره سرکار هم از خواب مبدار میشی، هر کاری هم که میکنم یکم بیشتر بخوابی فایده ای نداره ظاهرا شما همه چیزت به بابایی رفته اینم روی همش ، تو این ما برای دایی سعید رفتیم خاستگاری زن دایی بهناز ، مامانی شما پسر خوبی بودی و یکم بیدار بودی بعدش خوابیدی و مامانی هم راحت بود، خاله لیلا هم با اون شکم قلمبش اومده بود ، انشاالله چند وقت دیگه دخملی خاله هم دنیا میاد اینم عکس لباسی که خاله منیر برام گرفته اینجا هم خیلی لثه هام میخواره آخه میخوام دندون در بیارم ببینید اگه دخمل میشدم هم دل همه رو میبردم ...
27 ارديبهشت 1391

شش ماهگی آرشی

عزیزم شما تو شش ماهگی دیگه راحت قل میخوری و سر و صداهایی میکنی ، خونه رو میزاری رو سرت ،قبل از اینگه بابا امیر بره سرکار هم از خواب مبدار میشی، هر کاری هم که میکنم یکم بیشتر بخوابی فایده ای نداره ظاهرا شما همه چیزت به بابایی رفته اینم روی همش ، تو این ما برای دایی سعید رفتیم خاستگاری زن دایی بهناز ، مامانی شما پسر خوبی بودی و یکم بیدار بودی بعدش خوابیدی و مامانی هم راحت بود، خاله لیلا هم با اون شکم قلمبش اومده بود ، انشاالله چند وقت دیگه دخملی خاله هم دنیا میاد اینم عکس لباسی که خاله منیر برام گرفته اینجا هم خیلی لثه هام میخواره آخه میخوام دندون در بیارم ببینید اگه دخمل میشدم هم دل همه رو میبردم ...
27 ارديبهشت 1391

پنج ماهگی آرش و آمدن پارسا جون

عزیزم اواخر اردیبهشت ماه عمو حجت و خاله شادی و پارسا جون اومدن خونه ما ، خیلی بهمون خوش گذشت ، مشهد نمایشگاه گل هم بود که به اتفاق رفتیم ، شیر خوردن شما دو تا وروجک برای مامانی و خاله شادی داستانی درست کرده بود برامون ، هر نیم ساعت یکبار یا تو شیر میخواستی یا پارسا کوچولو ،عمو حجت دوست صمیمی بابا امیره، امیدوارم که شما و پارسا جون هم دوستای خوبی برای هم باشید پارسا جون اول آذر بدنیا اومده و از شما یک ماه و 10 روز بزرگتره ، عکس آرشی و دوست جونش پارسا پارسا جون و آرشی در نمایشگاه گل ...
27 ارديبهشت 1391

پنج ماهگی آرش و آمدن پارسا جون

عزیزم اواخر اردیبهشت ماه عمو حجت و خاله شادی و پارسا جون اومدن خونه ما ، خیلی بهمون خوش گذشت ، مشهد نمایشگاه گل هم بود که به اتفاق رفتیم ، شیر خوردن شما دو تا وروجک برای مامانی و خاله شادی داستانی درست کرده بود برامون ، هر نیم ساعت یکبار یا تو شیر میخواستی یا پارسا کوچولو ،عمو حجت دوست صمیمی بابا امیره، امیدوارم که شما و پارسا جون هم دوستای خوبی برای هم باشید پارسا جون اول آذر بدنیا اومده و از شما یک ماه و 10 روز بزرگتره ، عکس آرشی و دوست جونش پارسا پارسا جون و آرشی در نمایشگاه گل ...
27 ارديبهشت 1391

پنج ماهگی آرش و آمدن پارسا جون

عزیزم اواخر اردیبهشت ماه عمو حجت و خاله شادی و پارسا جون اومدن خونه ما ، خیلی بهمون خوش گذشت ، مشهد نمایشگاه گل هم بود که به اتفاق رفتیم ، شیر خوردن شما دو تا وروجک برای مامانی و خاله شادی داستانی درست کرده بود برامون ، هر نیم ساعت یکبار یا تو شیر میخواستی یا پارسا کوچولو ،عمو حجت دوست صمیمی بابا امیره، امیدوارم که شما و پارسا جون هم دوستای خوبی برای هم باشید پارسا جون اول آذر بدنیا اومده و از شما یک ماه و 10 روز بزرگتره ، عکس آرشی و دوست جونش پارسا پارسا جون و آرشی در نمایشگاه گل ...
27 ارديبهشت 1391

پنج ماهگی آرش جون

عزیزم شما تو پنج ماهگی تازه یاد گرفتی که قل بخوری ، ماشاالله کلی هم سر و صدا میکنی ولی ما که نمی فهمیم چی میگی عزیزم ، خاله سمیه میگه شما زود به حرف میوفتی ، حالا ببینیم و تعریف کنیم اینم چند تا عکس از پنج ماهگی شما عزیز دلم ...
27 ارديبهشت 1391

پنج ماهگی آرش جون

عزیزم شما تو پنج ماهگی تازه یاد گرفتی که قل بخوری ، ماشاالله کلی هم سر و صدا میکنی ولی ما که نمی فهمیم چی میگی عزیزم ، خاله سمیه میگه شما زود به حرف میوفتی ، حالا ببینیم و تعریف کنیم اینم چند تا عکس از پنج ماهگی شما عزیز دلم ...
27 ارديبهشت 1391